سلام بچه ها

خوب هستین 

من خودم دوباره برگشتم 

ایندفعه کارمونو با اراده ی بیشتر ادامه میدیم

ممنون از حمایتاتون

تمام خنده هایم را نذر کرده ام
تا تو همان باشی
که صبح یکی از روزهای خدا
عطر دستهایت،
دلتنگی ام را به باد می سپارد...

روزی دختری از پسری که عاشقش بود پرسید …
چرا مرا دوست داری …؟
چرا عاشقم هستی …؟

پسر گفت …:
نمی توانم دلیل خاصی را بگویم اما از اعماق قلبم دوستت دارم …
دختر گفت …:
وقتی نمی توانی دلیلی برای دوست داشتن پیدا کنی چگونه می توانی بگویی عاشقم هستی .!.!.؟

پسر گفت… :
واقعا دلیلش را نمی دانم اما می توانم ثابت کنم که دوستت دارم …
دختر گفت …:
اثبات.!.!.؟
نه من فقط دلیل عشقت را می خواهم …
شوهر دوستم به راحتی دلیل دوست داشتنش را برای او توضیح می دهد…
اما تو نمی توانی این کار را بکنی …
پسر گفت …:
خوب …
من تو رو دوست دارم …
چون …
زیبا هستی…
چون…
صدای تو گیراست …
چون…
جذاب و دوست داشتنی هستی…
چون …
باملاحظه و بافکر هستی …
چون …
به من توجه و محبت می کنی …
تو را به خاطر لبخندت …
دوست دارم …
به خاطر تمامی حرکاتت…
دوست دارم …
دختر از سخنان پسر بسیار خشنود شد …
چند روز بعد …
دختر تصادف کرد و به کما رفت…
پسر نامه ای را کنار تخت او گذاشت…
نامه بدین شرح بود …:
عزیز دلم …
تو رو به خاطر صدای گیرایت دوست دارم …
اکنون دیگر حرف نمی زنی …
پس نمی توانم دوستت داشته باشم …
دوستت دارم …
چون به من توجه و محبت می کنی …
چون اکنون قادر به محبت کردن به من نیستی…
نمی توانم دوستت داشته باشم…
تو را به خاطر لبخندت و تمامی حرکاتت دوست دارم …
آیا اکنون می توانی بخندی …؟
می توانی هیچ حرکتی بکنی …؟
پس دوستت ندارم …
اگر عشق احتیاج به دلیل داشته باشد…
در زمان هایی مثل الان…
هیچ دلیلی برای دوست داشتنت ندارم…
آیا عشق واقعا به دلیل نیاز دار…؟
نه هرگز…
و من هنوز دوستت دارم …

 یه اتاق باشه ….. گرم گرم …. روشن روشن

تو باشی…منم باشم

کف اتاق سنگ باشه.. سنگ سفید..تو منو بغل کردی که نترسم
…
که سردم نشه…نلرزم

می دونی ؟

… تو منو بغل کردی طوری که تکیه دادی به دیوار

پاهاتم دراز کردی…منم اومدم نشستم جلوت

بهت تکیه دادم

دو تا دستاتو دور من حلقه کردی

بهت میگم چشماتو می بندی؟…می گی : آره

چشماتو می بندی

بهت می گم : قصه می گی تو گوشم ؟

می گی : آره

پسر : ضعیفـﮧ دلموטּ برات تنگ شده بود " اومدیم زیارتت ڪنیم!

دختر:تو باز گفتے ضعیفـﮧ ؟
…
پسر:خب منزل بگم چطوره ؟

دختر:وااااے از دست تو !!

… پسر:باشـﮧ باشـﮧ ویڪتوریا خوبـﮧ ؟

دختر:اه اصلا باهات قهرم!!

پسر:باشـﮧ بابا " تو عزیز منے خوب شد؟ آشتے؟

دختر:آشتے " راستے گفتے دلت چے شده؟؟

پسر:دلم!؟ آها از دیشب تا حالا یڪم پیچ میده!!

دختر:واقعا ڪـﮧ!

پسر:خب چیـﮧ ؟ نمیگم مریضم اصلا " خوبـﮧ ؟

دختر:لوووووس!

 شراب خواستم

گفت : ممنوع است

آغوش خواستم

گفت : ممنوع است

بوسه خواستم

گفت : ممنوع است

نگاه خواستم

گفت: ممنوع است

نفس خواستم

گفت : ممنوع است

حالا پس از آن همه سال دیکتاتوری عاشقانه

با یک بطری پر از گلاب

آمده بر سر مزارم و به آغوش می کشد سنگ سرد مزارم را

با هر چه بوسه

چه ناسزاوار

عکسی را که بر مزارم به یادگار مانده

نگاه می کند و

در حسرت نفس های از دست رفته

به آرامی اشک می ریزد

تمام تمنای من اما

سر برآوردن از این گور است

تا بگویم هنوز بیدارم

دست از این عشق بر نمی دارم

تا ابد دوستت دارم

عاشق ترین دختر دنیا نوشت:

اونایی که میگن : "نیلو  چرا انقدر یخـــی...چرا انقدر بی رحمـــی...

چرا انقدر سنگـــتدلی..."

محض اطلاعتــــووووون.....

آدمای ســـرد و بی احســــــاس .... روزگاری عاشقـــــــان بــــزرگی بودن!!!

هرچه مغرور تر باشـــــی ،

تشنه ترند برای با تو بودن ...

و هرچه دســـت نیـــافتنـــــی باشی ،

بیشتر به دنبالت می آیند ...

امان از روزی كه غروری نداشته باشی

و بی ریا به آنها محبت كنی ...

انوقت تـــــورا هیچوقت نمیبیند ...

ســــاده

از كـــنارت عبور میكنند ... !

دختری که عاشق میشه

خیلی بی دفاع میشه

مرد باشین

اذیتش نکنین...!

بودن بعضیا پیش آدم

         حکم آفتاب زمستونی رو داره!

                     هستن؛ولی دل رو گرم نمیکنن...!

خداوند لبخند زد

دختر آفریده شد !

لبخند خدا روزت مبارک

ای گرگ

درکت میکنم...

تو هم مثل من...

هروقت دلت میگیرد...

تنها فریاد میکشی و منت نمیکشی...

زیر گنبد کبود

                  دوعاشق بودن و کلی حسود

به خاطر اون حسودا الان شده

                       یکی بود یکی نبود

سلام دوستان عزیز

من مدیر این وبلاگ نیلوفر هستم

این ها بیشترش حرفای خودمه

امیدوارم خوشتون بیاد

لطفا کامنت یادتون نره

تبادل لینک هم انجام میدم

حتما هم نباید جنس مخالفت باشه...

روزی که جنازمو میدن به خاک
اونی که بیشتر اذیتم کرده بیشتر گریه میکنه
اونی که نخواسته منو ببینه میاد برا دیدن جنازم
اونی که دستمو نگرفت جلوتر از همه میره زیر تابوتم
اونی که نخواست سلامم کنه میاد واسه خداحافظی
عجب روزیه اون روز...
فقط یه اشکال داره
حیف،
حیف که اونموقع خودم نیستم که ببینم..

دوست عجب امنیت خوبی ست …
میتوانی با او خودِ خودت باشی …
میتوانی دردهایت را …
هرچندناچیز …
هرچند گران …
بی خجالت با او در میان بگذاری …!
از حماقت هایت بگویی …
دوست انتخاب آزاد توست،اختیار توست …!
نامش را در شناسنامه ات نمی نویسند …!
نامت را در شناسنامه اش نمی نویسند …!
دوست عرف نیست …
عادت نیست …
معذوریت نیست …
دوست از هر نسبتی مبراست …!
دوست سایبان دلچسبی ست ،
تا خستگی ات را با او به فراموشی بسپاری …!
به سلامتی همه دوستهای خوب . . .
.

من با سارام خوشحالم

توام برو با بقیه خوش باش

گمان کنم داروخونم فهمیده زیاد زخم خوردم

                                   آخه همیشه باقی پولمو چسب زخم میده...

_حالم بده

+چرا؟

_بارون میخوام...

+بخند

_نمیتونم...

+تو بخند من بارون میشم...

خیلی سخته جلوی چشمات

دستشو بگیره وببره 

اما...

نتونی چیزی بهش بگی!!!

همه گفتن خیلی بیشتر از سنش میفهمه

                                          اما هیچکس نگفت

                                                    خیلی بیشتر از سنش کشیده که فهمیده

رفتنش را دوست داشتم!!!

وقت خداحافظی

عمیق تر،

مرا می بوسید.

سارا جونه منو میگه

هرگز نفهمیدم فراموش کردن درد داشت یا فراموش شدن

                                          به هرحال دارم فراموش میکنم فراموش شدنم را

رفیق من همیشه و همه جا سارا

عاشقتم ساراجووووووووووونم

پزشک قانونی علت مرگ نامبرده را

                                    بسته شدن روزنه های امید اعلام کرد...

آنقدر بغض هایم را فرو داده ام

                      که خدا هم باورش شده چیزی نیست.....!!!